1 در دست در درونم درمان آن ندانم ساقی بیار جامی پ ز زهرو وارهانم
2 از پیش بر گرفتم رخت وجود پیش آی تا یک نفی ببینم روی نو پس نمانم
3 دوراست کوی جانان ای باد و من ضعیفم فریاد جان من رس و آن جایگاه رسانم
4 جانم بکاست چون شمع ای باد صبح آخر از گشتنم چه خواهی من خود ز مردگانم
5 جور من از طبیب است درد من از جیب است آن غصه با که گویم این قصه با که رانم
6 در بند تن دریغ است جان پری نژادم دیوانه وار ناگه رنجیر بگسلانم
7 حال کمال گفتم یک شمه ای بگویم چون مهربان ندیدم شهر است بر دهانم