عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

عرفی شیرازی
عرفی شیرازی

نگرفتم از تو جامی، سرم از عرفی شیرازی غزل 243

غزل 243 ام از 981 غزلیات

نگرفتم از تو جامی، سرم این خمار دارد

1 نگرفتم از تو جامی، سرم این خمار دارد به ره تو دیر مردم، دلم این غبار دارد

2 به بهانهٔ ترحم ، نکشی مرا ، وگرنه سر خون گرفتهٔ من، به بدن چه کار دارد

3 دل تنگ عیش مارا، که شمارد از صبوران که هزار زخم دندان، جگرش نگار دارد

4 سخنم از آن نباشد، بر اهل عیش روشن که چو باد کوچهٔ غم، نفسم غبار دارد

5 ز متاع شهر سنت، بود آن گران تجمل که ز عشوه جشم بندد، ز کرشمه عار دارد

6 نه شهید غمزهٔ او، دهد این نشانه، عرفی که هزار شمع عشرت، ز سر مزار دارد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر نگرفتم از تو جامی، سرم این خمار دارد

شاعر شعر نگرفتم از تو جامی، سرم این خمار دارد چه کسی است ؟

شاعر شعر نگرفتم از تو جامی، سرم این خمار دارد عرفی شیرازی می باشد.

شعر نگرفتم از تو جامی، سرم این خمار دارد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 10 سروده شده است.

قالب شعر نگرفتم از تو جامی، سرم این خمار دارد چیست ؟

قالب شعر نگرفتم از تو جامی، سرم این خمار دارد غزل است

مضمون اصلی شعر نگرفتم از تو جامی، سرم این خمار دارد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر