-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نه به دیر همدمم شد، نه به کعبه هم نشینم عجبی نباشد از من که بری ز کفر و دینم
2 تو و کوچهٔ سلامت، من و جادهٔ ملامت که به عالم مشیت تو چنان و من چنینم
3 نه تو من شوی، نه من تو، به همین همیشه شادم که به کارگاه هستی تو همان و من همینم
4 ز سجود خاک پایش به سرم چهها نیامد قلم قضا ندانم چه نوشته بر جبینم
5 چه کنم اگر نگردم پی صاحبان خرمن که فقیر خانه بر دوش و گدای خوشهچینم
6 رخ دوست را ندیدم دم رفتن، ای دریغا که به روی او نیفتاد نگاه واپسینم
7 به چه رو بر آستانش پی سجده سرگذارم که هزار بت نهان است به زیر آستینم
8 چه به غصه دل نهادم، چه توقعم ز شادی چو به زهر خو گرفتم چه طمع ز انگبینم
9 تو و زلف مشک بارت من و چشم اشک بارم تو و لعل آبدارت من و کام آتشینم
10 کسی از سخن شناسان به لب گهرفشانت نشنید گفته من که نگفت آفرینم
11 من و دیده برگرفتن به کدام دل فروغی که میسرم نگردد که فروغ او نبینم