- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من تو را یار خویش می دانم همچو مرهم به ریش می دانم
2 چون نداری عنایتی سوی ما این هم از بخت خویش می دانم
3 بی رخت گل ز خار نشناسم بی لبت نوش نیش می دانم
4 از جفا کم نمی کنی چکنم من وفا از تو بیش می دانم
5 گرچه بیگانگی کنی با ما من تو را به ز خویش می دانم
6 هرچه دشمن مرا ز پس گوید فعل او را ز پیش می دانم
7 مذهب عشق ما دگر چیزست من جهان را ز کیش می دانم