-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من از غمت، زبانی، با خلق در شکایت وز قصد من، نهانی، دل با تو در حکایت
2 از دست مانده فردی، گفتا ز عشق دردی خوشتر نه کاش کردی از دل بدل سرایت
3 بر درد عشق جوییم درمان ز هم من و دل چون گمرهان که جویند از یکدگر هدایت
4 غافل چنین نباید از بنده خواجه شاید بر تو غرامت آید، گر من کنم جنایت
5 لطف تو را که عام است، آرام دل گواه است آری ز عدل شاه است آبادی ولایت