1 میآیم و از شرم چنان میافتم کز زندگی خود به گمان میافتم
2 بی تو غم دل به صد زبان میگویم چون روی تو بینم از زبان میافتم
1 مگر سنگین دل است و جان ندارد هر آن کس کاو چو تو جانان ندارد
2 مبادا زنده در عالم دلی کاو به زلف کافرت ایمان ندارد
1 یاد باد آن راحت جان یاد باد عاشقان را عهد جانان یاد باد
2 چون تماشا را به سروستان رویم قد آن سرو خرامان یاد باد
1 غرض ز دیدن شام و دیار مصر و حجاز اگر حضور عزیزان بود زهی اعزاز
2 به راه دوست گرت عزم اشتیاق بود برو که راحت جان است رنج راه دراز
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به