فکرم به منتهای جمالت از جهان ملک خاتون غزل 518

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

فکرم به منتهای جمالت نمی رسد

1 فکرم به منتهای جمالت نمی رسد دست امید من به وصالت نمی رسد

2 همچون سکندر ار به جهان در طلب دوم جز حسرتم ز آب زلالت نمی رسد

3 جان می دهم به بوی وصال تو و هنوز اندیشه ام به خیل خیالت نمی رسد

4 فریاد بی دلان ز غمت بر فلک رسید بر خاطر شریف ملالت نمی رسد

5 قدّت نهال روضه خلدست و مشکل آن دست ضعیف دل به نهالت نمی رسد

6 مرغ دلم هوای سر کوی او گرفت بیچاره گشت و در پر و بالت نمی رسد

7 اخلاص ما به روی و ریا نیست با رخت زان روی چشم در خط و خالت نمی رسد

8 هر چند ماه نو که به عیدند شاد از او لیکن به ابروی چو هلالت نمی رسد

عکس نوشته
کامنت
comment