- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من راز غم عشق تو گفتن نتوانم درّیست گرانمایه و سفتن نتوانم
2 داری خبر از حال من خسته که شبهاست کز دست غم هجر تو خفتن نتوانم
3 من غنچه شوقم به تن باغ ارادت بی باد هوای تو شکفتن نتوانم
4 بردی دل و در پاش فکندی و دریغا کز دست تو دل باز گرفتن نتوانم
5 از شدّت هجران تو ای نور دو دیده دردیست مرا در دل و گفتن نتوانم
6 با آن همه از دست سرشک غم عشقش راز دل سربسته نهفتن نتوانم
7 من سرزنش جان جهانی ز غم عشق بی دوست از این بیش شنفتن نتوانم