1 عمارت برنمیتابم، ملامتخانهٔ عشقم نمیخواهد کسی آبادیم، ویرانهٔ عشقم
2 ز داغ سینه دارم لالهزاری در کنار خود ز سوز دل سمندر ساز آتشخانهٔ عشقم
3 پس از مرگ از زمین مرقدم مردم گیا روید مرا هرگز نسازد خاک پنهان، دانهٔ عشقم
4 قدم گر میکشد اشک از برم، سیلاب میآید خرابی میکند تعمیر من، کاشانهٔ عشقم
5 بدایت نیست سیرم را، نهایت نیست شوقم را مپرس آغاز و انجام مرا افسانهٔ عشقم
6 گناه من چه باشد وز ثواب من چه میآید قلم در کش بد و نیک مرا، دیوانهٔ عشقم
7 حزین از نشئه سر جوش معنی نیستم خالی تهی هرگز نمیگردم ز می، میخانهٔ عشقم