جامی

جامی

جامی
جامی

دردمندم عاجزم بیمار و تنها و غریب از جامی غزل 91

غزل 91 ام از 3391 فاتحة الشباب - غزلیات

دردمندم عاجزم بیمار و تنها و غریب

1 دردمندم عاجزم بیمار و تنها و غریب حال خود مشروح گفتم وقت لطف است ای طبیب

2 هر شفا در حقه غیب است و آن در دست توست حقه بگشا و کرامت کن شفایی عن قریب

3 جوشش دریای فضلت نیک و بد را شامل است گرچه از بد بدترم حاشا که مانم بی نصیب

4 عاشق بیمار را وصل حبیب آمد علاج زآستانت چون روم چون هم طبیبی هم حبیب

5 با تو دستاویز من تنهایی و غربت بس است با غریبان لطف و رحمت نیست از خویت غریب

6 عمر شیرین عیش خوش از دولت وصل تو بود لا بقائی بعده یحلو و لا عیشی یطیب

7 بنده جامی را به مسکینان این درگاه بخش استجب هذاالدعا فی شانه یا مستجیب

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دردمندم عاجزم بیمار و تنها و غریب

شاعر شعر دردمندم عاجزم بیمار و تنها و غریب چه کسی است ؟

شاعر شعر دردمندم عاجزم بیمار و تنها و غریب جامی می باشد.

شعر دردمندم عاجزم بیمار و تنها و غریب در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر دردمندم عاجزم بیمار و تنها و غریب چیست ؟

قالب شعر دردمندم عاجزم بیمار و تنها و غریب غزل است

مضمون اصلی شعر دردمندم عاجزم بیمار و تنها و غریب چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.