- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دردمندم عاجزم بیمار و تنها و غریب حال خود مشروح گفتم وقت لطف است ای طبیب
2 هر شفا در حقه غیب است و آن در دست توست حقه بگشا و کرامت کن شفایی عن قریب
3 جوشش دریای فضلت نیک و بد را شامل است گرچه از بد بدترم حاشا که مانم بی نصیب
4 عاشق بیمار را وصل حبیب آمد علاج زآستانت چون روم چون هم طبیبی هم حبیب
5 با تو دستاویز من تنهایی و غربت بس است با غریبان لطف و رحمت نیست از خویت غریب
6 عمر شیرین عیش خوش از دولت وصل تو بود لا بقائی بعده یحلو و لا عیشی یطیب
7 بنده جامی را به مسکینان این درگاه بخش استجب هذاالدعا فی شانه یا مستجیب