- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پیش تو جا نمی توانم کرد وز تو خو وا نمی توانم کرد
2 می توانم ز خویش قطع امید وز تو قطعا نمی توانم کرد
3 بی تو گفتم که صبر پیشه کنم گفتم اما نمی توانم کرد
4 خود کرم کن به بوسه موعود که تقاضا نمی توانم کرد
5 سوختم ز آتش نهان و هنوز آشکارا نمی توانم کرد
6 سرو خواندم قد تو را وز شوم سر به بالا نمی توانم کرد
7 جامی از من شکیب و صبر مجوی که من اینها نمی توانم کرد