جامی

جامی

جامی
جامی

با تو یکجا نمی توانم بود از جامی غزل 159

غزل 159 ام از 3391 خاتمة الحیات - غزلیات

با تو یکجا نمی توانم بود

1 با تو یکجا نمی توانم بود وز تو یکتا نمی توانم بود

2 با تو دارم چو تن به جان پیوند تن تنها نمی توانم بود

3 بر سر کوی تو ز بیم رقیب آشکارا نمی توانم بود

4 بی تو بالین نشایدم ز حریر سر به خارا نمی توانم بود

5 بر دلم بی تو شهر تنگ آمد جز به صحرا نمی توانم بود

6 بدرم خرقه شکیبایی چون شکیبا نمی توانم بود

7 بستم از ناله لب تو را زین بیش انده افزا نمی توانم بود

8 من و قطع ره عدم چه کنم بی تو قطعا نمی توانم بود

9 جز به آزار تیغت آسوده جامی آسا نمی توانم بود

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر با تو یکجا نمی توانم بود

شاعر شعر با تو یکجا نمی توانم بود چه کسی است ؟

شاعر شعر با تو یکجا نمی توانم بود جامی می باشد.

شعر با تو یکجا نمی توانم بود در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر با تو یکجا نمی توانم بود چیست ؟

قالب شعر با تو یکجا نمی توانم بود غزل است

مضمون اصلی شعر با تو یکجا نمی توانم بود چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی است.
ویدیویی