1 طاقتم در فراق تو برسید صبر یکبارگی ز من برمید
2 تا گرفتار عشق شد جانم بر دلم باد خرمی نوزید
3 چرخ بر روزنامهٔ عمرم همه گویی نشان هجر کشید
4 عقل کوشید با غمت یکچند عاقبت هم طریق عجز گزید
1 معشوقه به رنگ روزگارست با گردش روزگار یارست
2 برگشت چو روزگار و آن نیز نوعی ز جفای روزگارست
1 تا رنگ مهر از رخ روشن گرفتهام بیرنگ او ببین که چه شیون گرفتهام
2 دریای من غذای دل تنگ من شدست دریای کشتیی که به سوزن گرفتهام
1 ساقیا بادهٔ صبوح بیار دانهٔ دام هر فتوح بیار
2 قبلهٔ ملت مسیح بده آفت توبهٔ نصوح بیار