1 طاقتم در فراق تو برسید صبر یکبارگی ز من برمید
2 تا گرفتار عشق شد جانم بر دلم باد خرمی نوزید
3 چرخ بر روزنامهٔ عمرم همه گویی نشان هجر کشید
4 عقل کوشید با غمت یکچند عاقبت هم طریق عجز گزید
1 ساقیا بادهٔ صبوح بیار دانهٔ دام هر فتوح بیار
2 قبلهٔ ملت مسیح بده آفت توبهٔ نصوح بیار
1 بیعشق توام به سر نخواهد شد با خوی تو خوی در نخواهد شد
2 آوخ که به جز خبر نماند از من وز حال منت خبر نخواهد شد
1 آرزوی روی تو جانم ببرد کافریهای تو ایمانم ببرد
2 از جهان ایمان و جانی داشتم عشق تو هم این و هم آنم ببرد