- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من دوش بیخود یکنفس در کوی جانان آمدم بی زحمت تن ساعتی در عالم جان آمدم
2 هرچ آن حجاب راه بود از پیش دور انداختم ز آن پس مجرد همچو جان در پیش جانان آمدم
3 ترسم که نبود پاسبان از حال من آگه شود آگه کجا گردد که من از خویش پنهان آمدم
4 در هجر جانان مدتی با درد دل در ساختم دردم رسید اکنون بجان نزدیک درمان آمدم
5 شبها بروز آورده ام در آرزوی روی تو تا عاقبت روزی بکام اندر شبستان آمدم
6 همچون سکندر مدتی در ظلمت آوردم بسر تا ناگهان همچون خضر نزد آب حیوان آمدم
7 زین پیشتر با دوستان من پاک سیرت آمدم رفتم سوی آن دوستان کز پیش ایشان آمدم
8 بودم عزیز ملک جان در مصر عزت کامران مانند یوسف ناگهان در بیت احزان آمدم
9 در عشرت آباد جهان مجموع خاطر چون نیم عیبم مکن ابن یمین کاول پریشان آمدم