من دوش بیخود یکنفس از ابن یمین فریومدی غزل 220

ابن یمین فریومدی

آثار ابن یمین فریومدی

ابن یمین فریومدی

من دوش بیخود یکنفس در کوی جانان آمدم

1 من دوش بیخود یکنفس در کوی جانان آمدم بی زحمت تن ساعتی در عالم جان آمدم

2 هرچ آن حجاب راه بود از پیش دور انداختم ز آن پس مجرد همچو جان در پیش جانان آمدم

3 ترسم که نبود پاسبان از حال من آگه شود آگه کجا گردد که من از خویش پنهان آمدم

4 در هجر جانان مدتی با درد دل در ساختم دردم رسید اکنون بجان نزدیک درمان آمدم

5 شبها بروز آورده ام در آرزوی روی تو تا عاقبت روزی بکام اندر شبستان آمدم

6 همچون سکندر مدتی در ظلمت آوردم بسر تا ناگهان همچون خضر نزد آب حیوان آمدم

7 زین پیشتر با دوستان من پاک سیرت آمدم رفتم سوی آن دوستان کز پیش ایشان آمدم

8 بودم عزیز ملک جان در مصر عزت کامران مانند یوسف ناگهان در بیت احزان آمدم

9 در عشرت آباد جهان مجموع خاطر چون نیم عیبم مکن ابن یمین کاول پریشان آمدم

عکس نوشته
کامنت
comment