در کوی تو آمد بسرم سنگ ملامت از هلالی جغتایی غزل 84

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

در کوی تو آمد بسرم سنگ ملامت

1 در کوی تو آمد بسرم سنگ ملامت مشکل که ازین کوی برم جان بسلامت

2 نتوان گله از جور و جفایی که تو کردی جور تو کرم بود و جفای تو کرامت

3 امروز درین شهر مرا حال غریبست نی رای سفر کردن و نی روی اقامت

4 شد سیل سرشکم سبب طعنه مردم توفان بلا دارم و دریای ملامت

5 «قد قامت » و فریاد مؤذن نکند گوش آن کس که بفریاد بود زان قد و قامت

6 ای دل، که تو امروز گرفتار فراقی امروز تو کم نیست ز فردای قیامت

7 بی روی تو یک چند اگر زیست هلالی جان میدهد اینک بصد اندوه و ندامت

عکس نوشته
کامنت
comment