-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در کوی تو آمد بسرم سنگ ملامت مشکل که ازین کوی برم جان بسلامت
2 نتوان گله از جور و جفایی که تو کردی جور تو کرم بود و جفای تو کرامت
3 امروز درین شهر مرا حال غریبست نی رای سفر کردن و نی روی اقامت
4 شد سیل سرشکم سبب طعنه مردم توفان بلا دارم و دریای ملامت
5 «قد قامت » و فریاد مؤذن نکند گوش آن کس که بفریاد بود زان قد و قامت
6 ای دل، که تو امروز گرفتار فراقی امروز تو کم نیست ز فردای قیامت
7 بی روی تو یک چند اگر زیست هلالی جان میدهد اینک بصد اندوه و ندامت