- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پیش یاران امشبی ناخوانده مهمان آمدم عاشقان تشنه لب را آب حیوان آمدم
2 مجلس این قوم را از رنگ و بویی چاره نیست با رخ گلگون و زلف عنبرافشان آمدم
3 صورت جانم که هر چشمی نبیند روی من فارغم کز دیدهٔ اغیار پنهان آمدم
4 عاشقانم را چو بر گوی گریبان غیرت است امشبی بیزحمت گوی گریبان آمدم
5 در سخن از پسته خندان همیریزم شکر کمتر از نقلی که بر سر وقت باران آمدم
6 عاشقان را گر چه از هجران پریشان داشتم عاقبت هم بر سر ایشان پریشان آمدم
7 تا دل سرگشتگان چون گوی سرگردان کنم اینک امشب با سر زلف چو چوگان آمدم
8 گر چه ترکم خوی ترکی کردهام بیرون ز سر برسر یاران خود بی کیش و قربان آمدم
9 سالها در جست و جویم بود سرگشته همام تا نپنداری که من در دستش آسان آمدم