سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

سلمان ساوجی
سلمان ساوجی

دیشب از خود چون مه سی روزه از سلمان ساوجی غزل 277

غزل 277 ام از 897 غزلیات

دیشب از خود چون مه سی روزه پنهان آمدم

1 دیشب از خود چون مه سی روزه پنهان آمدم لاجرم همسایه خورشید تابان آمدم

2 عقل را دیدم سبک سر، یافتم جان را گران سرو را بگذاشتم در کوی جنان آمدم

3 پیش ازین پروانه بودم، دوش رفتم پیش یار خدمتی کردم به سر، شمع شبستان آمدم

4 غرقه و محبوس خود بودم ز خود رفتم برون چون ز ماهی یونس و یوسف ز زندان آمدم

5 ناتوان بودم به بویش، نیم شب برخاستم تا به کویش چون نسیم افتان و خیزان آمدم

6 گفت من قصد سرت دارم، همه تن سر شدم پیش او چون گوی من، سرگشته غلطان آمدم

7 تا برون آید به فتح از غنچه آن گل نیم شب بر درش آرم ز سر، تا پای دستان آمدم

8 بر سر کویش که می‌رفتم ازین سر من لقب داشتم «سلمان» ولی، زان سر سلیمان آمدم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دیشب از خود چون مه سی روزه پنهان آمدم

شاعر شعر دیشب از خود چون مه سی روزه پنهان آمدم چه کسی است ؟

شاعر شعر دیشب از خود چون مه سی روزه پنهان آمدم سلمان ساوجی می باشد.

شعر دیشب از خود چون مه سی روزه پنهان آمدم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر دیشب از خود چون مه سی روزه پنهان آمدم چیست ؟

قالب شعر دیشب از خود چون مه سی روزه پنهان آمدم غزل است

مضمون اصلی شعر دیشب از خود چون مه سی روزه پنهان آمدم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر