- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شمع دل را شب هجران تو سر سوخته ام مرغ جان را گه سودای تو پر سوخته ام
2 تو چه دانی که من از دست شکر خنده تو؟ چند بر مجمر غم همچو شکر سوخته ام؟
3 ای بسا روز که من پیش خیال تو چو شمع تا به شب مرده و شب تا به سحر سوخته ام
4 زان مفرح که به دل سوختگان از تو رسد شربتی ده به من آخر که جگر سوخته ام
5 مرغ عشق تو منم زانکه در آتشگه غم بهتر آن روز شمردم که بتر سوخته ام
6 قدر سوز تو چه دانند ازین مشتی خام؟ هم مرا سوز که صد بار دگر سوخته ام
7 ور نه هر لحظه مجیر از غمت این خواهد گفت شمع دل را شب هجران تو سر سوخته ام