- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز شوقت سوختم هرکس به کویت خانهای سازد چه خوش باشد که از خاکستر من طرحش اندازد
2 اگر در کلبه ام همسایه رو آرد پی آتش چنان سوزد ز آه من که با آتش نپردازد
3 تنم ویرانه درد است و مرغ دل در او چغدی که هر دم جست و جوی گنج وصلت از سر آغازد
4 همی نازم به عشق تو که شوخی چون تو کم دیدم که قدر حسن خود داند به قدر حسن خود نازد
5 به هر مجلس که بر یاد رخت از دل بر آرام دم همه پروانه ها را پر بسوزد شمع بگدازد
6 نبینم بر بساط خوبیت همتا خوش آن عاشق که شطرنج محبت با رخ خوب تو می بازد
7 چو فیض بحر طبع شاه بخشد گوهر معنی سزد گر خامه جامی به آن گوهر سرافرازد