- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 منم که قبلۀ جان با جمالت آوردم همین که نامِ تو گفتند حالت آوردم
2 ترا ندیده هنوز آشنا بدم یعنی که عشق روز ازل بر جمالت آوردم
3 به حکمِ شرع مرا با تو بر دلی دعوی ست که تن ز چاهِ زنخ دان به خالت آوردم
4 ضعیف گشتم و با خاطرم نطق زد عشق بدیهه گفت کنون با کمالت آوردم
5 میانِ صبر و خیالت مقالتی شد و من ز جانبین سخن با وصالت آوردم
6 به پیشِ دشمنِ من گفته ای که من باری ز دوستیِ فلانی ملالت آوردم
7 نخست روز که گفتی نزاری آن تو نیست یقین نبودم و شک بر محالت آوردم