1 ناکرده وداع از بر دلدار شدم دور نزدیک شدم با غم و از یار شدم دور
2 هر بار کز او دور شدم صبر و دلم بود واکنون ز دل و صبر به یکبار شدم دور
3 تیمار دل افزود مرا چرخ جفا جوی تا من ز تو ای یار وفادار شدم دور
1 دادگرا ملک را هم فلک و هم قوام تاجورا بخت را هم شرف و هم نظام
2 عاجز قهرش قضا چاکر قدرش قدر ساکن طبعش کرم شاکر جودش کرام
1 رخ و زلف و لب و چشم و خط و خال تو ای دلبر ز من بردند لهو و هوش و صبر و عیش و خواب و خور
2 مرا هست از غم و تیمار و درد و داغ هجرانت به کف باد و به سر خاک و به چشم آب و به دل آذر
1 ای دیده در آن شکل و شمایل نظری کن گر زآنکه تو را آرزوی دیدن جانست
2 روئیست در آن چشم جهانی متحیر زلفی که پریشانی احوال جهانست