1 ناکرده وداع از بر دلدار شدم دور نزدیک شدم با غم و از یار شدم دور
2 هر بار کز او دور شدم صبر و دلم بود واکنون ز دل و صبر به یکبار شدم دور
3 تیمار دل افزود مرا چرخ جفا جوی تا من ز تو ای یار وفادار شدم دور
1 کوشیدم و درد درد تو نوشیدم کردی تو جفا و من فرو پوشیدم
2 کمتر شدی ار چه بیشتر کوشیدم گوئی که به آتش آب می جوشیدم
1 گر خصم تو را فلک غروری بدهد زآن پس که تو را ملک سروری بدهد
2 هنگام زوال ملک او باشد از آنک چون مرد خواهد چراغ نوری بدهد
1 عاجز شدن ای دوست ز ناز تو عجب نیست کین قاعده ناز تو جنگیست نه بازی