1 برآنم کز تو هرگز برنگردم به گرد دلبری دیگر نگردم
2 دل اندر عشق بستم، ور همه عمر جفا بینم هم از تو برنگردم
3 مرا اسلام ماندست اندر آن کوش که از هجران تو کافر نگردم
4 چنانم من ز هجرانت نگارا کز این غم تا زیم بهتر نگردم
1 دست در وصل یار مینرسد جز غمم زان نگار مینرسد
2 عشق را گرچه آستانه بسیست هیچ در انتظار مینرسد
1 دل در آن یار دلاویز آویخت فتنه اینست که آن یار انگیخت
2 دل و دین و می و عهد و قوت رخت بر سر به یکی پای گریخت
1 عشق تو دل را نکو پیرایهایست دیده را دیدار تو سرمایهایست
2 تیر مژگان ترا خون ریختن در طریق عشق کمتر پایهایست