در باغ شدم سحر که از از جهان ملک خاتون رباعی 93

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

در باغ شدم سحر که از غایت درد

1 در باغ شدم سحر که از غایت درد می گفت به خنده سرخ گل با گل زرد

2 بلبل ز فراق روی من نالانست از درد بگو روی تو را زرد که کرد

عکس نوشته
کامنت
comment