-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به یک ایمای ابرو زندهٔ جاوید گردیدم اشارت سوی من کردی هلال عید گردیدم
2 قدم گر رنجه می گردد، غباری مرحمت فرما به راه انتظارت دیدهٔ امّید گردیدم
3 گلاب از خوی به می آمیختی خونم به جوش آمد به خاکم درد جامی ریختی، جمشید گردیدم
4 بهار رنگ بستم دست پرورد خزان آمد به هر رنگی که باید در جهان گردید، گردیدم
5 گلی از مزرع هستی نچیدم جز تهیدستی سحاب رحمتت را آزمودم، بید گردیدم
6 بَرِ من رتبهٔ دیگر بود در عیب پوشی ها بسی آیینه سان در عالم تجرید گردیدم
7 حزین ، افتادگی ها پایهٔ معراج رفعت شد شدم تا خاک ره هر ذره را، خورشید گردیدم