1 مه را به بناگوش تو نسبت کردم زنهار که این سخن به گوش تو رسد
1 آنها که فلک وفا نکرد ایشان را وصل من و تو بد اوفتاد ایشان را
2 خواهند مرا زخدمتت باز بُرند یارب که زبان بریده باد ایشان را
1 گر عاشق صادقی همی کش خواری ور معشوقی به خرّمی ده یاری
2 گیرم که نکرده ای بیاموز آخر از بلبل و گل بی دلی و دلداری
1 در پختهٔ عقل بنگر از دیدهٔ دل تا فایده چیست ای پسندیدهٔ دل
2 در خدمت خلق صحبت عامی چند آن جمله بود اساس در دیدهٔ دل
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به