- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پرسیدم از بلند نگاهی حیات چیست گفتا مئی که تلخ تر او نکوتر است
2 گفتم که کرمک است و ز کل سر برون زند گفتا که شعله زاد مثال سمندر است
3 گفتم که شر بفطرت خامش نهاده اند گفتا که خیر او نشناسی همین شر است
4 گفتم که شوق سیر نبردش بمنزلی گفتا که منزلش بهمین شوق مضمر است
5 گفتم که خاکی است و بخاکش همی دهند گفتا چو دانه خاک شکافد گل تر است