1 شبی بلطف ز پیر خرد بپرسیدم بدانخیال که در خاطرم مصور شد
2 که رنج محنت ایام و حادثات زمان همه برای من اندر جهان مقرر شد
3 بعمر خویش ندیدم که یک مراد مرا ز سعی گردش گردون دون میسر شد
4 جواب داد که از گردش زمانه مرنج که در مبادی فطرت چنین مقدر شد
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 ای بزیر سایه لطفت مدار آفتاب وی ز خط همچو ریحانت غبار آفتاب
2 چون صفای آبرویت سایه برگردون فکند آتش غیرت دمد از چشمه سار آفتاب
1 گاه آن آمد که عالم جمله باغستان شود صحن بستان از خوشی چون روضه رضوان شود
2 نرگس رعنا زمستی سر نهد بر پای سرو غنچه را لب از خواص زعفران خندان شود
1 خرم صباح آنکه او ز اول که بگشاید نظر بیند همایون طلعت کشور گشای بحر و بر
2 صاحبقران بیقرین شاه زمان ماه زمین سلطان نظام ملک و دین فرخ رخ فرخنده فر
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **