1 شبی بلطف ز پیر خرد بپرسیدم بدانخیال که در خاطرم مصور شد
2 که رنج محنت ایام و حادثات زمان همه برای من اندر جهان مقرر شد
3 بعمر خویش ندیدم که یک مراد مرا ز سعی گردش گردون دون میسر شد
4 جواب داد که از گردش زمانه مرنج که در مبادی فطرت چنین مقدر شد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 سالها خاطر مرا ز نشاط هیچ پروای قیل و قال نبود
2 ماه طبعم همیشه خرم بود مهر جان را سر زوال نبود
1 شهریارا ماه روزه بر تو میمون باد و هست همچو عیدت روزها یکسر همایون باد و هست
2 تاج ملک و دین علی کز صبغه الله تا ابد بخت روز افزونت را رخساره گلگون باد و هست
1 ایدل گرت شناختن راه حق هواست خود را بدان که عارف خود عارف خداست
2 غم ره مده بخویشتن ار وقت خوش نماند زیرا که وقت فوت شد اما خوشی بجاست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به