- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 قدری شراب از رضیّ الّدین بخواستم میداد وعده مدّتهای مدید بود
2 ناگاه دوش وعدة خود را وفا نمود والحق ز خرّمی شب من روز عید بود
3 دیدم غلامکی و یکی ظرف مختصر وانگه چگونه مختصری نامفید بود
4 آبی به بوی گنده ولیکن به طعم بد بدرنگ همچو جرعۀ جام صدید بود
5 آغشته بد به دردی و خاشاک گفتیی در بول اسب ریزۀ سرکین ترید بود
6 گفتم همین زمان بر او باز برهلا گو این مروّت از کرم تو بعید بود
7 این بادۀ چنین ز بتر جای آورند گفتا آری از خم خواجه حمید بود