- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هستم ز جان غلامت اما گریز پایم صد بارم ار فروشی بگریزم و بیایم
2 گاهم رقیب خوانی گاهی سگ در خود آن نام را نخواهم وین لطف را نشایم
3 دل را صبوری از تو یک لحظه نیست ممکن صد بارش آزمودم دیگر چه آزمایم
4 بست از تف دلم زنگ آیینه وار گردون اکنون ز صیقل آه آن زنگ می زدایم
5 هرگه به قصد قتلم تیر جفا گشایی بهر بقای عمرت دست دعا گشایم
6 هر چند با سگانت خوش نیست خودنمایی خود را ز خیل ایشان هر لحظه می نمایم
7 هر دم مگو که جامی تا کی سخن گزاری از شوق توست جانا کین نغمه می سرایم