-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زبان در ذکر و دل در فکر آن نامهربان دارم نمیگردد بچیزی غیر نامش تا زبان دارم
2 به من گر آشنا بیگانه گردد جای آن دارد که با بیگانه، حرف آشنایی در میان دارم
3 خلل دارد یقین با هر که جانان را گمان کردم یقین پیش من است آنرا که با مردم گمان دارم
4 تمنایم زمین بوس است خاکم بَر دهان بادا توان بوسید گیرم، خاک کی اندر دهان دارم
5 قلندر مشربم بر روی دریا پوست اندازم سمندر طینتم بر شاخ شعله آشیان دارم
6 رضی سان گر به چرخم سر فرو ناید، مرا شاید که کرسیها فتاده زیر پا از آسمان دارم