1 من آینهٔ طلعت معشوق وجودم از عکس رخش مظهر انوار شهودم
2 ابلیس نشد ساجد و مردود ابد شد آن دم که ملائک همه کردند سجودم
3 تا کس نبرد ره به شناسایی ذاتم گه مؤمن و گه کافر و گه گبر و یهودم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 لطف ازلی، نیکی هر بد خواهد هر گمره را روی به مقصد خواهد
2 گر جرم تو بیعد است، نومید مشو لطف بیحد گناه بیعد خواهد
1 یارب، تو مرا مژدهٔ وصلی برسان برهانم از این نوع و به اصلی برسان
2 تا چند از این فصل مکرر دیدن بیرون ز چهار فصل، فصلی برسان
1 روح بخشی، ای نسیم صبحدم خود مگر میآیی از ملک عجم
2 تازه گردید از تو درد اشتیاق میرسی گویا ز اقلیم عراق
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به