1 من مظهر نطق و نطق حق ذات من است در هر دو جهان صدای اصوات من است
2 از صبح ازل هر آنچه تا شام ابد آید به وجود و هست ذرات من است
1 زلف تو شب قدر من و روی تو عید است وز زلف تو اندیشه ادراک بعید است
2 ابروی تو هریک مه عید است از آنرو در عالم از ابروی تو پیوسته دو عید است
1 غرقه در دریای عشقش حال ما داند که چیست این سخن آسوده بر ساحل کجا داند که چیست
2 حال آن زلف پریشان بشنو از من مو به مو آن پریشانی گرفتار بلا داند که چیست
1 دل از عشق پریرویان دل من برنمیگیرد مده پند من ای ناصح که با من درنمیگیرد
2 حدیث توبه و تقوی مکن پیش من ای واعظ که با من هرچه میگویی به جز ساغر نمیگیرد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به