- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز روزگار به یک نامهٔ تو خرسندم که در دعا همه آن خواهم از خداوندم
2 شنیدهام که به خرسند کم گراید غم غمم چراست که از تو به نامه خرسندم
3 ز هرچه باشد خرسند را بسنده بود چرا که بیتو همی عمر و عیش نپسندم
4 مرا و حال مرا بیجمال طلعت تو صفت ندیدم از این به چو دل برافکندم
5 چنانکه تشنه به آب حیات و مرده به جان به جان تو که به دیدارت آرزومندم