- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 منم اسیر و پریشان ز یار خود محروم غریب شهر کسان و ز دیار خود محروم
2 به درد و رنج فرومانده و ز دوا نومید نشسته در غم و از غمگسار خود محروم
3 گزیده صحبت بیگانگان و نااهلان ز قوم و کشور و ایل و تبار خود محروم
4 ز روزگار مرا بهره نیست جز حرمان مباد هیچکس از روزگار خود محروم
5 ز آه سینه بسوزم اگر شوم نفسی ز سیل این مژهٔ سیل بار خود محروم
6 ز هر بدی که به من میرسد بتر زان نیست که ماندهام ز خداوندگار خود محروم
7 امید هست عبید آنکه عاقبت نشوم ز لطف و رحمت پروردگار خود محروم