من بنده کمین و تو سلطان از هلالی جغتایی غزل 390

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

من بنده کمین و تو سلطان کشوری

1 من بنده کمین و تو سلطان کشوری روزی بچشم لطف برین بنده بنگری

2 جان و دلست صورت و جسم لطیف تو روح مجسمی و حیات مصوری

3 گفتی: هلاک شو، که بسوی تو بنگرم اینک هلاک میشوم، ای کاش بنگری!

4 در هر گذر که باشم و بینی مرا ز دور نزدیک من رسی و نبینی و بگذری

5 یوسف بحسن از همه خوبان نکوترست اما، عزیز من، تو ازان هم نکوتری

6 ای دل، که پابکوی ملامت نهاده ای باور مکن که: سر بسلامت برون بری

7 داری نظر بحال همه از ره کرم اما نظر بحال هلالی ستمگری

عکس نوشته
کامنت
comment