فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

فروغی بسطامی
فروغی بسطامی

آن که به دیوانگی در غمش از فروغی بسطامی غزل 317

غزل 317 ام از 549 غزلیات

آن که به دیوانگی در غمش افسانه‌ام

1 آن که به دیوانگی در غمش افسانه‌ام آه که غافل گذشت از دل دیوانه‌ام

2 در سرشکم نشد لایق بازار دوست قابل قیمت نگشت گوهر یک دانه‌ام

3 گاه ز شاخ گلش هم نفس عندلیب گاه ز شمع رخش هم دم پروانه‌ام

4 سرو فرازنده‌ای خاسته از مجلسم ماه فروزنده‌ای تافته در خانه‌ام

5 با سگ او هم‌نشین وز همه مستوحشم با غم او آشنا از همه بیگانه‌ام

6 سفرهٔ می‌خانه شد خرقهٔ پشمینه‌ام بر سر پیمانه ریخت سبحهٔ صد دانه‌ام

7 باده پیاپی رسید از کف ساقی مرا توبه دمادم شکست بر سر پیمانه‌ام

8 آتش رخسار او سوخت نه تنها مرا خانهٔ شهری بسوخت جلوهٔ جانانه‌ام

9 مستی من تازه نیست از لب میگون او شحنه مکرر شنید نعرهٔ مستانه‌ام

10 تا نشود آن هما سایه‌فکن بر سرم پا نگذارد ز ننگ جغد به ویرانه‌ام

11 جلوهٔ فروغی نکرد در نظرم آفتاب تا مه رخسار دوست تافت به کاشانه‌ام

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر آن که به دیوانگی در غمش افسانه‌ام

شاعر شعر آن که به دیوانگی در غمش افسانه‌ام چه کسی است ؟

شاعر شعر آن که به دیوانگی در غمش افسانه‌ام فروغی بسطامی می باشد.

شعر آن که به دیوانگی در غمش افسانه‌ام در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر آن که به دیوانگی در غمش افسانه‌ام چیست ؟

قالب شعر آن که به دیوانگی در غمش افسانه‌ام غزل است

مضمون اصلی شعر آن که به دیوانگی در غمش افسانه‌ام چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر