-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن که به دیوانگی در غمش افسانهام آه که غافل گذشت از دل دیوانهام
2 در سرشکم نشد لایق بازار دوست قابل قیمت نگشت گوهر یک دانهام
3 گاه ز شاخ گلش هم نفس عندلیب گاه ز شمع رخش هم دم پروانهام
4 سرو فرازندهای خاسته از مجلسم ماه فروزندهای تافته در خانهام
5 با سگ او همنشین وز همه مستوحشم با غم او آشنا از همه بیگانهام
6 سفرهٔ میخانه شد خرقهٔ پشمینهام بر سر پیمانه ریخت سبحهٔ صد دانهام
7 باده پیاپی رسید از کف ساقی مرا توبه دمادم شکست بر سر پیمانهام
8 آتش رخسار او سوخت نه تنها مرا خانهٔ شهری بسوخت جلوهٔ جانانهام
9 مستی من تازه نیست از لب میگون او شحنه مکرر شنید نعرهٔ مستانهام
10 تا نشود آن هما سایهفکن بر سرم پا نگذارد ز ننگ جغد به ویرانهام
11 جلوهٔ فروغی نکرد در نظرم آفتاب تا مه رخسار دوست تافت به کاشانهام