- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نیز دانم زنی ثقیل وگران در عزای حسین، جامهدران
2 خاندانش مقدس و مومن شوی برنا و خود کثرالسن
3 پایبند امید و بستهٔ بیم به نعیم بهشت و نار جحیم
4 بوده زایر به کربلا و حرم ننموده رخی به نامحرم
5 شوهری مهربان و خوب و ظریف پاکدامان و گرمجوش و حریف
6 با همه زفتی و گرانی زن شوی قانع به مهربانی زن
7 این زن ار لغزشی کند شومست در بر عقل و شرع، مذمومست
8 با چنین حال، دیو راهزنش کرده جا در میان پیرهنش
9 چادری نیمدار کرده بسر با کنیزی نهاده پای بدر
10 شوی غافل ز کار همخوابه است به گمانش که زن به گرمابه است
11 لیک آن قحبه خفته زیر کسان صبح تا ظهر خورده ...کسان
12 دل ازین روسپی گسیختنی است خونشدرهرطریقهربختنیاست