1 خطابی با فلک کردم که از راه جفا کشتی شهان عالمآرای و جوانمردان برمک را
2 زمام حل و عقد خود نهادی در کف جمعی که از روی خرد باشد بر ایشان صد شرف سگ را
3 نهان در گوش هوشم گفت فارغ باش از این معنی که سبلت برکند ایام هر ده روز یک یک را
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 در همه عالم وفاداری کجاست غم به خروارست غمخواری کجاست
2 درد دل چندان که گنجد در ضمیر حاصلست از عشق دلداری کجاست
1 جرم رهی دوستی روی تست آفت سودای دلش موی تست
2 دل نفس از عشق تو تنها نزد در همه دلها هوس روی تست
1 مکن ای دل که عشق کار تو نیست بار خود را ببر که بار تو نیست
2 مردی از عشق و در غم دگری گرچه این هم به اختیار تو نیست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **