- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سنبل بوستان ز زلف تو سحرگه تاب داشت نرگس مسکین ز شرم چشم مستت خواب داشت
2 گل چو لیلا برکشیده از رخ زیبا نقاب ابر همچون چشم مجنون در مزه سیلاب داشت
3 عقل را سودای شاهی بود بر سر ناگهان کوس عشقت شهربند عقل در طبطاب داشت
4 شیخ کو تا گیردش غافل که چشم مست تو مست بود و شب همه شب تکیه بر محراب داشت
5 گفتیم تقوی نگه دار ار چه عاشق گشتهای عشق آتش بود و تقوی حالت سیماب داشت
6 بود لعلت در تبسم باز بردی نام غیر در میان تنک شکر از چه زهر ناب داشت
7 بحر وحدت برنتابد گوهری چون مرتضی شهر امکان با وجودش کی ندانم تاب داشت
8 دوش در کویش سگ خویشم همیخواند از کرم حبذا آشفته کز لطفش بسی القاب داشت