1 هرچند نواسنج قدیم چمنم یا تازه به معنی و به صورت کهنم
2 از پختگیام مگو، که آب است هنوز چون میوه خام، استخوان در بدنم
1 بی تو شب تا روز چون شمعم به چشم تر گذشت اشک دامانم گرفت و آتشم از سر گذشت
2 بر سر راهش ندارم لذتی از انتظار یار پنداری که امروز از ره دیگر گذشت
1 هر لحظه نظر بر دگری دوخته دارد این دیده چه با جان من سوخته دارد؟
2 زان شیفته داغ بتانم که چو لاله اجزای مرا داغ به هم دوخته دارد
1 ای خوشدلی برو که غمینم سرشتهاند درمان گداز و درد گزینم سرشتهاند
2 از آب و خاک کعبه و بتخانه نیستم نه دوستم، نه خصم، چنینم سرشتهاند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به