-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چگونه چشمه خورشید را بخاک بپوشم چو هست آتش عشقم بجان چگونه نجوشم
2 جنان نظاره ساقی ببرد دوش زهوشم که ره نیافت زمستی بگوش بانگ سروشم
3 بکشف راز چو غماز گشت مردم چشم حدیث عشق زمردم بگو چگونه بپوشم
4 بوصل آن بر دوشم بگیر دست من ایزلف که بارهای گران عشق تو نهاده بدوشم
5 میان تهیست دهل نالد ار زصدمه چوگان گرم تو گوش بمالی چو چنگ من نخروشم
6 چگونه جای بگوشم کند نصیحت مردم که کرده حلقه زلفت هزار حلقه بگوشم
7 اسیر پای ببندم رها مکن زکمندم غلام حلقه بگوشم بیا بکس نفروشم
8 حدیث نسیه زاهد مخوان نه مرد رهم من بنقد از کف ساقی اگر شراب بنوشم
9 بجای خاک در تو بهشت عدن نگیرم مگو تو پند که با بند پند کس نه نیوشم
10 بدرگه علی آشفته شد ززمره خدام بقد وسع قبولم اگر کنند بکوشم