چه خسته میکنی ای جان به غمزه از کمال خجندی غزل 714

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر مردم

1 چه خسته میکنی ای جان به غمزه خاطر مردم یکی نگر سوی غمدیدگان به چشم ترم

2 شنیده ام که تو گفتی بد است حال فلامی را که گفت که بگشا دهن به غیبت مردم

3 شبی که با تو نشیئم کدام بخت و سعادت دمی که با تو بر آرم کدام ناز و تنعم

4 اگر به صدر چمن میگذشت سرو به بالا به عهد قد تو دیگر نداشت حد تقدم

5 بر آستان تو زاندم که بافتیم بشارت لب امید فراهم نمی شود ز تبسم

6 شب فراق مپرسید از کمال حکایت چو گل برفت نیاید ز عندلیب تکلم

عکس نوشته
کامنت
comment