- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه غم گر در سرم شوریست از سودای گیسویت؟ سر صد همچو من بادا فدای هر سر مویت
2 تن چون موی را خواهم بگیسوی تو پیوستن بدین تقریب خود را خواهم افگندن بپهلویت
3 بروی خوبت از روزی که خط بندگی دادم ز غمهای جهان آزادم، ای من بنده رویت
4 بدور لاله و گل چون بگلگشت چمن رفتی خجل شد آن یک از رنگ تو و آن دیگر از بویت
5 از آن رو بر سر کویت قدم کردم ز فرق سر که میخواهم نگردد پایمال من سر کویت
6 خدا را! چون بپایت سر نهم، رخ بر متاب از من که میل سجده دارم پیش محراب دو ابرویت
7 نترسم گر بخون ریز هلالی تیغ برداری ولی ترسم که: آزاری رسد بر دست و بازویت