- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فریاد چقدرها خورد افسوس بر امروز آن کس که نه دندان فشرد بر جگر امروز
2 از یاد بناگوش تو در باغ بهشتم دارد نفسم فیض هوای سحر امروز
3 فریاد که از آتش عشق تو نمانده است یک گوشهٔ چشم اشک مرا در جگر امروز
4 بر ناله من تنگ بود سینهٔ صحرا از بار غمم کوه ببازد کمر امروز
5 پیداست که بسمل شدهٔ آرزوی کیست از بال و پر افشانی مرغ سحر امروز
6 ساقی به نگاهی بفزا بی خودیم را بی خویشتنم کن به دو جام دگر امروز
7 در خون تمنای سر کوی که غلطید رنگین به خرام آمده باد سحر امروز
8 سهل است نپرسید اگر حال تو جویا مستی که ز حالش نبود با خبر امروز