فریاد چقدرها خورد افسوس از جویای تبریزی غزل 733

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

فریاد چقدرها خورد افسوس بر امروز

1 فریاد چقدرها خورد افسوس بر امروز آن کس که نه دندان فشرد بر جگر امروز

2 از یاد بناگوش تو در باغ بهشتم دارد نفسم فیض هوای سحر امروز

3 فریاد که از آتش عشق تو نمانده است یک گوشهٔ چشم اشک مرا در جگر امروز

4 بر ناله من تنگ بود سینهٔ صحرا از بار غمم کوه ببازد کمر امروز

5 پیداست که بسمل شدهٔ آرزوی کیست از بال و پر افشانی مرغ سحر امروز

6 ساقی به نگاهی بفزا بی خودیم را بی خویشتنم کن به دو جام دگر امروز

7 در خون تمنای سر کوی که غلطید رنگین به خرام آمده باد سحر امروز

8 سهل است نپرسید اگر حال تو جویا مستی که ز حالش نبود با خبر امروز

عکس نوشته
کامنت
comment