- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چند بی بهره شود دیدهٔ گریانی؛ چند؟ زلف جمع آر که جمعند پریشانی چند
2 گلرخان محنت نایافت بیابند مگر یک نفس چاک ببینند گریبانی چند
3 آن که آماده کند پردهٔ نا کرده گناه کی در او پرده ای از کرده پشیمانی چند
4 کبرای تو، بر آنم، که نیارد به نظر مستی آلوده به آلایش دامانی چند
5 عرفی افسانهٔ ما گوش کنان حلقه زدند خوان بیارآی، که جمع آمده مهمانی چند