1 چند چو اهل آبرو در پی آبرو روم زهر ز امتحان خورم در پی آرزو روم
2 شوق سر بریده را بر سردار میبرد این سروصد سرد گر بازم و رو برو روم
3 دست بدست میروم همره لشگر جنون تا بکدام دشت خون پا نهم و فرو روم
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 از نور یار چون نفسم خانه روشن است بیرون برید شمع که کاشانه روشن است
2 نازم به فیض عشق که در خانقاه و دیر چشم و چراغ شمع به پروانه روشن است
1 ای دل پیاله گیر که وقت صبوح تست کز فیض جمله فتح، محل فتوح تست
2 آیینه ای که صورت و معنی نمایدت دست است، گر جمله سوخته، در جیب روح تست
1 از تو کس زمزمه ی مهر و وفا نشنیده است بلکه گوش تو همین زمزمه ها نشنیده است
2 باورم نیست که همسایه ی حسن است و هنوز چستی و دل بردن آن غمزه حیا نشنیده است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **