-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چند پنهان کنم افسانه هجران از تو؟ حال من بر همه پیداست، چه پنهان از تو؟
2 شمع جمعی و همه سوخته وصل تواند گنج حسنی و جهانی همه ویران از تو
3 باری، ای کافر بی رحم، چه در دل داری؟ که نیاسود دل هیچ مسلمان از تو
4 جیب گل پیرهنان چاک شد از دست غمت ورنه بودی همه را سر بگریبان از تو
5 نیست این غنچه خندان که شکفتست بباغ دل خونین جگرانست پریشان از تو
6 غنچه در باغ ز باد سحر آشفته نبود بلکه صد پاره دلی داشت پریشان از تو
7 طالب وصل ترا محنت هجران شرطست تا میسر نشود کام دل آسان از تو
8 آن پری بزم بیاراست، هلالی، برخیز جام جم گیر، که شد ملک سلیمان از تو