-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا کی بود دو چشمت در عین دلربایی وآنگه کند ز پیشم او میل بر جدایی
2 دردست در دل من باشد علاج وصلش بر من ترحّمی کن چون درد را دوایی
3 طاقم ز صبر جانا طاقت نماند یارا دوری مجو ز پیشم چون نور چشم مایی
4 ای سرو راست قامت تا کی کنم قیامت از روی لطف خواهم روزی ز در درآیی
5 گر یک نظر به حالم اندازی ای پری روی ای نور هر دو دیده لطفی بود خدایی
6 تو پادشاه حسنی بر حال ما نظر کن در کوی شاه ما را رسمی بود گدایی