1 تا گرد بهانه خواجه تا کی گردی از گرم رَوان خوب نباشد سردی
2 با نیکان نشسته بد می باشی با بد بنشین و نیک باش ار مردی
1 بیرون تر ازین جهان جهانی دگر است جز جنّت فردوس مکانی دگر است
2 آزاده نسب زنده به جانی دگر است وآن گوهر پاکشان زکانی دگر است
1 آنجا که نه پیدا نه نهان در گنجد کی داعیهٔ سود و زیان در گنجد
2 اما چو گناه عاصیان عفو کنند باشد که رهی در آن میان در گنجد
1 خواهی که ببینی دل کارآگه را و از خود به خدا عیان ببینی ره را
2 بر تخت درون نشان به شمشیر زبان شاهنشه لا اله الّا الله را