- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا کی از لب-گهرِ آن مست تکلم ریزد این نمک چند به ریش دل مردم ریزد
2 طرفه حالی است که دارد اثر زهر ستم جرعهٔ لطف که در جام ترحم ریزد
3 مُردم از دُرد-سر و صاف نشد، کو ساقی کز من این جرعه بگیرد به سر خم ریزد
4 همه ماتم زدگانیم و برین هست گواه مشت خاکی که صبا بر سر مردم ریزد
5 وای بر من که غیوری ز کف من دل بربود که گرش دست دهد خون به تبسم ریزد
6 عرفی این غمزه بلاییست که در روز جزا نشتری بر در ارباب تظلم ریزد